دیروز زودتر رفتم بانک و بعدم خونه فندوقو اوردم و سرراه شوشو رو سوار کردیم بنزین زدیم و اومدیم خونه 

تمام استخوانهام درد میکرد گوشم و گلوم گرفته بود نمیتونستم اب دهن قورت بدم نهار خوردیم و برای نهار شوشو یدونه پیاز گنده اورد  با غذا بخورم نامردی نکردم همشو خوردم اینقدر تند بود اشکم روانه شد 

بعدم خواستم با فندوق بازی کنم نخوابه ولی شوشو خوابید و منم توانشو نداشتم و با فندوق خوابیدیم 

شوشو بیدار شد و رفت بیرون برای کارای ماشین منم تا 6 خوابیدم و 6 بیدار شدم فندوق رو هم بیدارش کردم ساعت 7 بود که شوشو اومد سوپ درست کردم و نتونستم ظرفها رو بشورم و دراز کشیدم 

شوشو هم که اومد دید من بیحالم ظرفها رو شست و شام و حاضر کرد  اورد خوردیم و من دوباره رفتم زیر پتو پدرپسری تا 12 بیدار بودن 

صبح میخواستم نیام سر کار ولی دیدم خیلی بهترم استخوان درد هم ندارم فندوقو گذاشتم مهد و خودم اومدم سرکار 

 

شوشو ,بیدار ,فندوق منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

بهترین دکتر جراحی در تهران Vay!! Game نینجااندروید emohtava فناوری اطلاعات اجناس فوق العاده مشاوره تبلیغات و بازاریابی دربست چت|چت|دربند چت|گلشن چت