از وقتی که گلوم تو سفر پارسال اهواز اون مدلی گرفت و زمان برد تا باز بشه الان هم صدام همونجوری شده و کلا دیگه صدام در نمیاد 

دیروز خیلی خسته و بی انرژی بودم اینقدر بی انرژی و بیحال که حتی برای خودم نهار گرم نکردم ترجیح دادم شیر بخورم و دراز بکشم 

شوشو اومد و یکم با فندوق بازی کرد و یکم صحبت کردیم و چایی خوردیم 

صبح داداشم بهم زنگ زده بود که همه وسایل خونه مجردیشو مثل مبل و میز نهارخوری و تخت و فرشها و گاز رو بغیر از یخچال و لباسشویی فرستاد اومده برای مامی تا بزاره طبقه بالا 

مامی هم میگفت بابا جان همونجا میفروختی خب دیگه 

ولی خداییش مبل و میز غذا خوریش خیلی شیکن و اصلا استفاه نکرده 

ما هم وقتی خونمونو جابجا کردیم چون اونخونه قبلیمون میز غذا خوریمون رو اپن آشپزخونه بود فقط صندلیهای تزیینیشو اوردیم و میز نداشتیم 

با شوشو م کردم و گفتم میز غذاخوری رو ما برداریم ؟ گفت اره خیلی خوشگله گفتم پس بزار بزنگم به مامی بگم گفت نه اول به داداشت بگو ببین راضیه گفتم باشه میدونستم اونها حرفی ندارن ولی باز زنگیدم و گفتم شوشو میگه میزغذا خوری رو مابرمیداریم پولشم بهت میدیم و خندید گفت خجالت بکشید من اونو فرستادم اومده فردا برید خونه مامی ببریدش بعدم به مامی زنگیدم مامی گفت وای خدا خیرت بده همش میگفتم من اینو کجا بزارم  خیلی جا میگیره 

توی این هیری ویری شوشو خان که گفته بودن ظرفهارو خودم میشورم شما استراحت کن خوابید 

تازه بخودش میگه من کوزتم دیگه 

وقتی خواب بود منم ظرفهامو شستم اشپزخونه رو جمع کردم شام پزیدم و به فندوق گفتم بابا رو بیدار کن 

کوزت رو بیدار کردیم و با اتفاق سه تایی ( خدایی فندوق کلی خسته شد این وسط بسکه بازی کرد و ذوق کرد و بپر بپر کرد )دکور خونه رو عوض کردیم تا جا باز بشه برای مهمان جدید مامان 

خداییش دکوراسیون خونه خیلی قشنگ شد 

ولی من هلاک بودم دیگه کارا که تموم شد جارو کشیدم و بیحال افتادم شوشو شام اورد خوردیم و بیهوش شدیم  

مامی ,گفتم ,خیلی ,خونه ,کردیم ,شوشو ,دکوراسیون خونه منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

كتابخانه عمومي دليران تنگستان آباد سایت و کانال پایه یازدهم رشته انسانی،پایه یازدهم آلفا 4 دل نوشته هایی برای نورون های آینه ای املاک زعفرانیه ایران تراول royalxam50 daily کویر دانلود پیفبا LiMusic.ir - دانلود رایگان موزیک و فیلم با لینک مستقیم